• وبلاگ : شيراز فناوري اطلاعات سلامت
  • يادداشت : يه حرف دل
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + hamoon hishki!!! 
    سلام من اين داستانو قبلا شنيده بودم و هيچ ترسي از بيان احساساتم نداشتم ولي وقتي که احساسمو به کسي که دوسش داشتم گفتم همه چي يه جور ديگه شد که اصلا فکرشو نميکردم ولي الان هم پشيمون نيستم چون من احساسمو گفتم ولي چون طبق خواسته من نبود دليل نميشه ازش بيزار بشم هرکي حق انتخاب داره و ما نميتونيم کسي رو به زور عاشق خودمون کنيم پس اگه جواب دلخواه نشنيديد جوگير نشيد که دنيا به پايان زسيده و از اين حرفا...ولي اي کاش اتفاقاي زمونه جوري مي افتاد که يه روز ميشد حتي تو خوابم شده آيندمو يک روزي من تز نزديک ميديدم...کاش...
    پاسخ

    اميدوارم به ارزوت برسي قبل از اينکه به مفتح راه پيدا کني!