قالب پرشین بلاگ

سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شیراز فناوری اطلاعات سلامت
نویسندگان

شب کریسمس بود و هوا، سرد و برفی.پسرک، در حالی‌که پاهای برهنه‌اش را روی برف جابه‌جا می‌کرد تا شاید سرمای برف‌های کف پیاده‌رو کم‌تر آزارش بدهد، صورتش را چسبانده بود به شیشه سرد فروشگاه و به داخل نگاه می‌کرد. در نگاهش چیزی موج می‌زد، انگاری که با نگاهش ، نداشته‌هاش رو از خدا طلب می‌کرد، انگاری با چشم‌هاش آرزو می‌کرد.خانمی که قصد ورود به فروشگاه را داشت، کمی مکث کرد و نگاهی به پسرک که محو تماشا بود انداخت و بعد رفت داخل فروشگاه. چند دقیقه بعد، در حالی‌که یک جفت کفش در دستانش بود بیرون آمد. - آهای، آقا پسر!پسرک برگشت و به سمت خانم رفت. چشمانش برق می‌زد وقتی آن خانم، کفش‌ها را به ‌او داد.پسرک با چشم‌های خوشحالش و با صدای لرزان پرسید:- شما خدا هستید؟ - نه پسرم، من تنها یکی از بندگان خدا هستم!- آها، می‌دانستم که با خدا نسبتی دارید!


[ جمعه 91/10/15 ] [ 8:27 عصر ] [ فاطمه خادمیان ]

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

مدیر وبلاگ : زهرا دهقانی[81]
نویسندگان وبلاگ :
افروز یوسفی (@)[15]

فاطمه خادمیان (@)[19]

سعیده اولیایی (@)[6]


سلام به همه دوستان این وبلاگ برای صمیمیت و اطلاع رسانی بیشتر برای همه شماهاست!!!!
امکانات وب


تبادل لینک