قالب پرشین بلاگ

سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شیراز فناوری اطلاعات سلامت
نویسندگان
جانی کوچولو با پدر و مادر و خواهرش سالی برای دیدن پدربزرگ و مادربزرگ رفته بودن به
مزرعه. مادربزرگ یه تیرکمون به جانی داد تا باهاش بازی کنه. موقع بازی جانی به اشتباه
یه تیر به سمت اردک خونگی مادربزرگش پرت کرد که به سرش خورد و اونو کشت
>>جانی وحشت زده شد...لاشه رو برداشت و برد پشت هیزمها قایم کرد. وقتی سرشو بلند کرد
دید که خواهرش همه چیزو ... دیده ... ولی حرفی نزد.
>>مادربزرگ به سالی گفت " توی شستن ظرفها کمکم کن" ولی سالی گفت: " مامان بزرگ جانی بهم
گفته که میخواد تو کارای آشپزخونه کمک کنه" و زیر لبی به جانی گفت: " اردکه رو یادت
میاد؟" ... جانی ظرفا رو شست
>> 
>>بعد از ظهر اون روز پدربزرگ گفت که میخواد بچه ها رو ببره ماهیگیری ولی مادربزرگ گفت
:" متاسفانه من برای درست کردن شام به کمک سالی احتیاج دارم" سالی لبخندی زد و
گفت:"نگران نباشید چونکه جانی به من گفته میخواد کمک کنه" و زیر لبی به جانی گفت: "
اردکه رو یادت میاد؟"... اون روز سالی رفت ماهیگیری و جانی تو درست کردن شام کمک کرد.
>>چند روزی به همین منوال گذشت و جانی مجبور بود علاوه بر کارای خودش کارای سالی رو هم
انجام بده. تا اینکه نتونست تحمل کنه و رفت پیش مادربزرگش و همه چیز رو بهش اعتراف
کرد. مادربزرگ لبخندی زد و اونو در آغوش گرفت و گفت:" عزیزدلم میدونم چی شده. من اون
موقع کنارپنجره بودم و همه چیزو دیدم اما چون خیلی دوستت دارم بخشیدمت. من فقط
میخواستم ببینم تا کی میخوای به سالی اجازه بدی به خاطر یه اشتباه تو رو در خدمت خودش
بگیره!"
>> 
>>****************************** **
>> 
>>گذشته شما هرچی که باشه، هرکاری که کرده باشید.. هرکاری که شیطان دایم اون رو به
رختون میکشه ( دروغ، تقلب، ترس، عادتهای بد، نفرت، عصبانیت، تلخی و...) هرچی که
هست... باید بدونید که خدا کنار پنجره ایستاه بوده و همه چیز رو دیده. همه زندگیتون،
همه کاراتون رو دیده. اون میخواد که شما بدونید که دوستتون داره و شما رو بخشیده...
فقط میخواد ببینه تا کی به شیطان اجازه میدید به خاطر این کارا شما رو در خدمت بگیره!
>>بهترین چیز درباره خدا اینه که هر وقت ازش طلب بخشایش میکنید نه تنها میبخشه بلکه
فراموش هم میکنه.
>>همیشه به خاطر داشته باشید:
>>*خدا پشت پنجره ایستاده*

[ سه شنبه 90/9/22 ] [ 12:23 عصر ] [ فاطمه خادمیان ]

اتومبیل دانشجوی بیچاره ای که به تنها یی سفر می کرد در نزدیکی صومعه ای خراب شد. دانشجو به سمت

صومعه حرکت کرد و به رئیس صومعه گفت : «ماشین من خراب شده. آیا می توانم شب را اینجا بمانم؟ »

رئیس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت کرد. شب به او شام دادند و حتی ماشین او را تعمیر کردند.

 شب هنگام وقتی دانشجو می خواست بخوابد صدای عجیبی شنید.صدایی که تا قبل از آن هرگز نشنیده بود ...

صبح فردا از راهبان صومعه پرسید که صدای دیشب چه بوده اما آنها به وی گفتند :« ما نمی توانیم این را به

تو بگوییم . چون تو یک راهب نیستی» دانشجو با نا امیدی از آنها تشکر کرد و آنجا را ترک کرد.چند سال بعد  

ماشین همان دانشجو بازهم در مقابل همان صومعه خراب شد .راهبا ن  صومعه باز هم وی را به صومعه دعوت کردند

از وی پذیرایی کردند و ماشینش را تعمیر کردند. آن شب بازهم او آن صدای مبهوت کننده عجیب را که چند سال

قبل شنیده بود ، شنید. صبح فردا پرسید که آن صدا چیست اما راهبان بازهم گفتند:« ما نمی توانیم این را به تو

 بگوییم . چون تو یک راهب نیستی» این بار دانشجو گفت «بسیار خوب ، بسیار خوب ، من حاضرم حتی زندگی ام

را برای دانستن فدا کنم. اگر تنها راهی که من می توانم پاسخ این سوال را بدانم این است که راهب باشم ، من

 حاضرم . بگوئید چگونه می توانم راهب بشوم؟» راهبان پاسخ دادند « تو باید به تمام نقاط کره زمین سفر کنی

و به ما بگویی چه تعدادی برگ گیاه روی زمین وجود دارد و همینطور باید تعداد دقیق سنگ های روی زمین را

به ما بگویی. وقتی توانستی پاسخ این دو سوال را بدهی تو یک راهب خواهی شد.» دانشجو تصمیمش را گرفته

بود.او رفت و45سال بعد برگشت و در صومعه را زد. دانشجو گفت :‌«من به تمام نقاط کرده زمین سفر کردم و

عمرخودم راوقف کاری که از من خواسته بودید کردم.تعداد برگهای گیاه دنیا ,232,284,371,145,236,عدد

است. و 231,281,219, 999,129,382 سنگ روی زمین وجود دارد» راهبان پاسخ دادند :« تبریک ....

 پاسخ های تو کاملا صحیح است . اکنون تو یک راهب هستی . ما اکنون می توانیم منبع آن صدا را به تو نشان

بدهیم.» رئیس راهب های صومعه دانشجو را به سمت یک درچوبی راهنمایی کرد و به او گفت : «صدا از پشت

آن در بود» دانشجو دستگیره دررا چرخاند ولی در قفل بود دانشجو گفت :« ممکن است کلید این در را به من

بدهید؟» راهب ها کلید را به او دادند و او در را باز کرد. پشت در چوبی یک در سنگی بود دانشجو درخواست کرد

تا کلید در سنگی را هم به او بدهند. راهب ها کلید را به او دادند و او در سنگی را هم باز کرد.

پشت در سنگی هم دری از یاقوت سرخ قرار داشت. او بازهم درخواست کلید کرد .

پشت آن در نیز در دیگری از جنس یاقوت کبود قرار داشت.

و همینطور پشت هر دری در دیگر از جنس زمرد سبز ، نقره ، یاقوت زرد و لعل بنفش قرار داشت.

در نهایت رئیس راهب ها گفت:« این کلید آخرین در است » . دانشجو که از در های بی پایان خلاص شده بود

 قدری تسلی یافت. او قفل در را باز کرد. دستگیره را چرخاند و در را باز کرد . وقتی پشت در را دید و

متوجه شد که منبع صدا چه بوده است متحیر شد. چیزی که او دید واقعا شگفت انگیز و باور نکردنی

بود

.

..

...

....

.....

اما من نمی توانم بگویم او چه چیزی پشت در دید ، چون شما راهب نیستید ....!


[ شنبه 90/9/19 ] [ 11:34 عصر ] [ فاطمه خادمیان ]


 

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز

9

اذر تولد دوست عزیزمون سعیده اولیایی هست

من و همه بچه های کلاس این روز رو بهت تبریک میگیم سعیده جون

ایشاالله صد و بیست ساله شی دوسی


[ سه شنبه 90/9/8 ] [ 10:42 عصر ] [ فاطمه خادمیان ]

هفت شماره را میگیرم ...

(ایمان ، عشق ، محبت ، صداقت ، ایثار ، وفاداری ، عدل)

... بــــــــــــــــــــوق ...

شماره مورد نظر در شبکه زندگی انسانها موجود نمی باشد،
لطفا" مجددا" شماره گیری نفرمایید !

.
.
.
.

هفت شماره دیگر

(دوست ، یار ، همراه ، همراز ، همدل ، غمخوار ، راهنما )

... بــــــــــــــــــــوق ...

مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد !

.
.
.
.

باز هم هفت شماره دیگر

(خدا ، پروردگار ، حق ، رب ، خالق ، معبود ، یکتا)

... بــــــــــــــــــــوق ... بــــــــــــــــــــوق ...

... لطفا" پس از شنیدن صدای بوق پیغام خود را بگذارید

... بــــــــــــــــــــوق ...


سلام ... خدای من !

اگر پیغاممو دریافت کردین، لطفا" تماس بگیرید، فقط یکبار !

من خسته شدم از بس شماره گرفتم و هیچکس، هیچ جوابی نداد !

شماره تماس من :

(غرور ، نفرت ، حسادت ، حقارت ، حماقت ، حرص ، طمع)

منتظر تماس شما هستم . انسان !

.
.
.
.

خداوندا...

خداوندا تو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم
مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را
مبادا گم کنم اهداف زیبا را
مبادا جا بمانم از قطار موهبتهایت
مرا تنها تو نگذاری
که من تنهاترین تنهام؛ انسانم

خدا گوید :

تو ای زیباتر از خورشید زیبایم
تو ای والاترین مهمان دنیایم
تو ای انســــان !
بدان همواره آغوش من باز است
شروع کن ...
یک قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من ...


[ سه شنبه 90/9/8 ] [ 10:4 عصر ] [ فاطمه خادمیان ]

همانطور که می‏دانید در گوشی‏های تلفن همراه قابلیتی به نام Divert یا انتقال مکالمه وجود دارد. بدین صورت که هنگامی که خط خود را بر روی شماره‏ای دایورت می‏کنید، از این پس هر تماسی با شما گرفته شود به طور اتوماتیک به شماره مورد نظر تعیین شده منتقل می‏گردد.



در نتیجه هیچ کس نمیتواند به طور مستقیم با خط شما تماس بگیرد و گوشی شما هیچ‏گاه زنگ نخواهد خورد. بسیاری افراد از این کار جهت این‏که به هیچ تلفنی پاسخ ندهند استفاده می‏کنند. اما از آنجا که دست بالای دست بسیار است قصد داریم ترفندی جالب را به شما معرفی کنیم که با استفاده از آن می‏توانید به طور مستقیم با خطی که دایورت شده است تماس بگیرید! قطعاً فردی که خط خود را دایورت کرده است شگفت‏زده می‏شود که چطور شما توانسته‏اید با او تماس بگیرید، بدون اینکه تماس‏تان دایورت شود!


این ترفند بر روی کلیه گوشی‏هایی که قابلیت دایورت را دارا هستند قابل انجام است. نحوه کار بسیار ساده است.


شما بایستی شماره خودتان را بر روی شماره‏ای که قصد دارید با آن تماس بگیرید دایورت کنید، سپس از خط خودتان با خط خودتان تماس بگیرید!
به همین سادگی و همین پیچیدگی که گفته شد!


جهت فهم بیشتر مثالی می‏زنیم:
فرض کنید شماره شما 09120000000 است. شماره فردی هم که قصد دارید با او تماس بگیرید (که خطش را دایورت کرده است) 09350000000 است.
در گوشی به بخش مربوط به تنظیمات Divert (در بعضی گوشی‏ها Call Forwarding) بروید.
خط خود را بر روی شماره 09350000000 که شماره فرد مورد نظر است دایورت کنید.
اکنون توسط همین گوشی و همین خط خودتان که اکنون دایورتش کرده‏اید با شماره 09120000000 که شماره خودتان است تماس بگیرید.
با این کار خط طرف مقابل زنگ می‏خورد و شما بوق آزاد می‏شنوید که به منزله برقرای تماس مستقیم با فرد مورد نظر است؛ به این ترتیب از دایورتی که صورت گرفته عبور کرده اید.
این ترفند بر روی کلیه خطوط تلفن همراه اعم از همراه اول، ایرانسل و تالیا تست شده و قابل انجام است.
در پایان دقت کنید پس از برقراری تماس، خط خود را از حالت دایورت خارج کنید


[ دوشنبه 90/9/7 ] [ 7:26 عصر ] [ فاطمه خادمیان ]
<      1   2   3   4   5      >

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

مدیر وبلاگ : زهرا دهقانی[81]
نویسندگان وبلاگ :
افروز یوسفی (@)[15]

فاطمه خادمیان (@)[19]

سعیده اولیایی (@)[6]


سلام به همه دوستان این وبلاگ برای صمیمیت و اطلاع رسانی بیشتر برای همه شماهاست!!!!
امکانات وب


تبادل لینک